محیط بان دنا: اداره محیط‌زیست استان به من سركشی می‌كند اما بودجه استانی كم است و نمی‌توانند به من كمك كنند. اینجا پولی ندارند به ما بدهند، تك و تنها افتادم در خانه. ١٦ سال با عشق برای محیط زیست كار كردم، بعضی شب‌ها نان هم نداشتیم. شب‌هایی بود كه در غار می‌خوابیدیم، در دو متر برف برای دستگیری شكارچی می‌رفتیم. حالا ازكار افتاده شده‌ام با ٤ بچه. ٨ ماه است شب و روزم شده دكتر و بیمارستان و زخم و پانسمان. خانواده‌ام عذاب می‌كشند. سه چهار بار به سازمان مركزی نامه نوشتم، می‌گویند پول نداریم كه بدهیم. مدیركل استان هركاری از دستش برآمده برایم كرده، اما بیشتر از این از دستش برنمی‌آید.

به خاطر چند كبك پایم را از دست دادم

سلامت نیوز: محیط بان دنا: اداره محیط‌زیست استان به من سركشی می‌كند اما بودجه استانی كم است و نمی‌توانند به من كمك كنند. اینجا پولی ندارند به ما بدهند، تك و تنها افتادم در خانه. ١٦ سال با عشق برای محیط زیست كار كردم، بعضی شب‌ها نان هم نداشتیم. شب‌هایی بود كه در غار می‌خوابیدیم، در دو متر برف برای دستگیری شكارچی می‌رفتیم. حالا ازكار افتاده شده‌ام با ٤ بچه. ٨ ماه است شب و روزم شده دكتر و بیمارستان و زخم و پانسمان. خانواده‌ام عذاب می‌كشند. سه چهار بار به سازمان مركزی نامه نوشتم، می‌گویند پول نداریم كه بدهیم. مدیركل استان هركاری از دستش برآمده برایم كرده، اما بیشتر از این از دستش برنمی‌آید.


به گزارش سلامت نیوز، روزنامه اعتماد نوشت: «ما سه نفر بودیم. چند ساعتی بود كمین كرده ‌بودیم و از پشت صخره‌ها دوربین‌كشی می‌كردیم. یكی‌مان تشنه‌اش شد و رفته بود سر چشمه آب بخورد. ‌خردادماه بود و هوا گرم. ما گزارشی از شكار در منطقه داشتیم. با دو محیط‌بان دیگر راهی منطقه شدیم. دوربین كشی كه كردیم، ‌شكارچی را دیدیم، ‌از باسابقه‌های منطقه بود. من آن موقع سرپرست منطقه دنای شرقی بودم. وقتی از جلوی‌مان رد ‌شد دستور ایست دادیم، ‌خیلی راحت با اسلحه‌اش شلیك كرد به پاهایم و فرار كرد. پایم را از دست دادم. به همین راحتی.» اینها حرف‌های محیط‌بان دناست، ‌یكی دیگر از چند محیط‌بانی كه به‌خاطر درگیری با شكارچی، ‌مصدوم شده و چند ماهی است درد كشیدن، ‌كمترین اتفاقی است كه تحملش كرده. علی‌ آرامش‌فر، ‌سرپرست منطقه دنای شرقی در اثر درگیری با شكارچی كل و بز كه آن روز هوس شكار كبك كرده ‌بود، ‌پای راستش را از دست داد. حالا او مانده و پایی كه هنوز زخم است و فلج. حركت نمی‌كند، ‌جوش نمی‌خورد، ‌كار نمی‌كند و روز به روز بدتر می‌شود. ٩ ماه است از كار افتاده اما تا یك سال نشود، ‌پزشكی قانونی حكم از كارافتادگی برایش صادر نمی‌كند. آرامش‌فر ‌از روز حادثه می‌گوید، ‌روزی كه اگر كمی دیرتر به بیمارستان رسیده ‌بود، ‌معلوم نبود زنده بماند: گزارش‌های محلی به ما رسید كه صدای تیراندازی آمده است. با دو تا از نیروهای‌مان به منطقه كه كوهستانی هم هست، ‌رفتیم. سه، چهار ساعت پیاده‌روی داشتیم و چند ساعتی هم دوربین‌كشی كردیم. صبح راه افتاده‌بودیم و تا ٤ و ٥ عصر آنجا بودیم. در نهایت در فاصله دو، ‌سه كیلومتری‌مان دیدیمش. یكی از شكارچیان با سابقه و شرور منطقه بود كه چندباری هم دستگیرش كرده ‌بودیم. كمین كردیم تا در مسیر برگشت دستگیرش كنیم.


جرات نداریم دست به سلاح ببریم
قانون به كارگیری سلاح در میان محیط‌بانان از مواردی است كه عملا آنها را دچار مشكل كرده است. محیط‌بانان نه می‌توانند از سلاح استفاده كنند و نه می‌توانند استفاده نكنند. حتی اگر شلیك آنها دفاع از خود باشد و پای متهم را نشانه بگیرند، محصور شدن در میانه بیابان و كوهستان باعث می‌شود چه بسا مصدوم تا رسیدن به بیمارستان دوام نیاورد. محیط‌بانان زیادی به خاطر به‌كارگیری سلاح در زمان ماموریت، ‌راهی زندان شده‌اند، ‌برخی هم به اعدام محكوم شده‌اند.
آرامش‌فر همه اینها را مرور می‌كند و می‌گوید: وقتی به فاصله دو، ‌سه متری‌مان رسید، ‌دستور ایست دادیم و اعلام كردیم ماموریم، ‌اما او به من شلیك كرد و رفت. با توجه به شرایط محیط‌بانان و قانون استفاده از سلاح و شرایطی كه برای همكاران‌مان پیش آمده‌بود (زندانی شدن‌شان و محكوم شدن به اعدام) نمی‌توانستم از اسلحه استفاده كنم. او به راحتی من را زد و از كنارمان رد شد. وضعیت مكانی‌مان به گونه‌ای بود كه تا كمك برسد، ‌سه چهار ساعت گذشت. خون زیادی از من رفته‌ بود. تا به یاسوج برسیم، ‌خون لخته به قلبم رسیده بود و شرایط اضطراری داشتم. به همین دلیل به بیمارستان نمازی شیراز اعزامم كردند. آنجا هم می‌خواستند پایم را قطع كنند. قلبم را آنژیو كردند و اوضاع قلبم درست شد. اما پای راستم درست نشد كه نشد. الان ٩ ماه است پایم فلج شده‌. ١٢٠ تا ساچمه در پای راستم بود كه الان ٨٠ تا باقی مانده. الان عصب‌هایش قطع شده، اما مشكل زخم باز پایم است كه خوب نمی‌شود. شدت شلیك گلوله آنقدر بالا بود كه اعصاب و عروق پا را از بین برده. ‌زخمم آنقدر وخیم است كه بچه‌هایم هم نمی‌توانند آن را ببینند.


به گفته آرامش‌فر، ‌سازمان حفاظت محیط زیست در عرض این ٩ ماه، ‌١٢ میلیون تومان پرداخت كرده اما آنقدر از لحاظ مالی در مضیقه است كه نمی‌تواند بیش از این به درمانش بپردازد. تاكنون نزدیك ١٠٠ میلیون تومان هزینه كرده است و هنوز باید روند درمانش ادامه داشته باشد.


آرامش‌فر می‌گوید: با ١٦ سال سابقه كار در محیط‌زیست، یك میلیون و دویست هزار تومان درآمد دارم، ‌الان هم كه از كارافتاده شدم، ‌ماشینم را فروختم از فامیل و آشنا كمك گرفتم تا بتوانم عمل‌های جراحی‌ام را انجام دهم. اما از این به بعدش را نمی‌دانم باید چه كنم. باید هفته‌ای دوبار به بیمارستان شیراز بروم اما از پس هزینه‌اش برنمی‌آیم. اصلا پول بیمارستان خصوصی را ندارم كه بدهم. شكارچی كه آرامش‌فر را زده، ‌بیرون است. دستگیر شده و با وثیقه آزاد است، «الف- ح» سال‌هاست كل و بز و كبك می‌زند. روز حادثه هم كوله‌ای پر از كبك داشته و به خاطر كبك، ‌پای محیط‌بان ٣٧ ساله را از بین برده است. آرامش‌فر می‌گوید: ‌هنوز مراحل صدور رای كامل نشده. شكارچی متخلف كه شناسایی و دستگیر شد، ‌الان هم به قید وثیقه ١٥٠ میلیون تومانی آزاد است. پیش از این هم بارها دستگیر شده ‌بود، دو، ‌سه بارش را خودم دستگیرش كرده ‌بودم. پزشكی قانونی هم طول درمان و استراحت داده، ‌اما گفتند باید یك سال بگذرد تا نقص عضوم ثبت شود و از كار افتاده شوم. ما مامور بودیم، برای دولت كار می‌كردیم. سازمان وظیفه دارد درمان من را به عهده بگیرد. اما كسی نیامد به من رسیدگی كند.

اداره محیط‌زیست استان به من سركشی می‌كند اما بودجه استانی كم است و نمی‌توانند به من كمك كنند. اینجا پولی ندارند به ما بدهند، تك و تنها افتادم در خانه. ١٦ سال با عشق برای محیط زیست كار كردم، بعضی شب‌ها نان هم نداشتیم. شب‌هایی بود كه در غار می‌خوابیدیم، در دو متر برف برای دستگیری شكارچی می‌رفتیم. حالا ازكار افتاده شده‌ام با ٤ بچه. ٨ ماه است شب و روزم شده دكتر و بیمارستان و زخم و پانسمان. خانواده‌ام عذاب می‌كشند. سه چهار بار به سازمان مركزی نامه نوشتم، می‌گویند پول نداریم كه بدهیم. مدیركل استان هركاری از دستش برآمده برایم كرده، اما بیشتر از این از دستش برنمی‌آید. چشم امیدمان به سازمان مركزی است كه آن هم هیچ. شكارچیِ ‌پای محیط‌بان آرامش‌فر، ‌بیرون است. بعضی روزها انگار به شكار هم می‌رود. وثیقه گذاشته، هنوز ‌بعد از ٨ ماه محكوم نشده، ‌پای محیط‌بان دنا را ندیده كه پوست و گوشتش قاطی شده و از پایش، ‌تنها گوشتی لخت مانده كه چشم طاقت دیدن ندارد. از زانو تا قوزك پای راستش حركت نمی‌كند. ران هر دو پایش زخمی است برای لایه‌برداری كه كرده‌اند تا پوستش را پیوند بزنند. هر دو ران زخم‌های عمیق دارد. عكس‌های پای محیط بان دنا، ‌آنقدر دلخراش است كه نه می‌شود دید و نه می‌شود چاپ كرد. محیط‌بانان به خاطر شكار بز و كبك، ‌جان‌شان را از دست می‌دهند، ‌در اوج جوانی از كار افتاده و فلج می‌شوند، ‌خانواده‌های‌شان درد و رنج می‌كشند، ‌مال و سلامتی‌شان را از دست می‌دهند؛ ‌به خاطر چند كبك. بدون ایجاد شك و شبهه در لزوم حفاظت از گونه‌های جانوری مناطق حفاظت‌شده، ‌اما در تقابل با شكارچیان این‌گونه‌ها كه بعضا از ارزش مادی بالایی هم برخوردار نیستند، ‌جان آدم‌ها قرار می‌گیرد، ‌جان‌هایی كه شاید در ظاهر زنده باشند، ‌اما آنقدر زجر و درد می‌كشند كه شاید بارها آرزوی زنده نبودن كرده ‌باشند.


منطقه دنا یا از شكارچیان قهاری برخوردار است، ‌یا اقبال محیط‌بانانش با شلیك و گلوله و بیمارستان و زندان گره خورده كه خبرهای رسیده از محیط‌بان در معرض خطر، یكی در میان، دناست. منطقه كوهستانی دنا، ‌در میانه بلندی‌های زاگرس، ‌بهشت شكارچیان به شمار می‌آید و جهنم محیط‌بانان. خط سرنوشت یا روانه بیمارستان می‌كندشان یا كنج زندان!

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha